حنانه سادات مامان و باباحنانه سادات مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
سیدمرتضی مامان وباباسیدمرتضی مامان وبابا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
حورا ساداتحورا سادات، تا این لحظه: 3 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

حنای زندگی

آبان 98

1398/8/30 16:10
نویسنده : safa
83 بازدید
اشتراک گذاری

4 آبان : حنای جیگر امروز نگاره ای که درباره اربعین خانوادگی کشیدیم رو در کلاس ارائه کردی

عروسکم امروز هم حلوای هویج توی کارگاه آشپزیت ساختی


۵آبان : پسرک ملوسم میگی میخوام بزرگ بشم برم تو تلویزیون حرم عشق یعنی به تو رسیدنو بخونم الهییییی آمین عشق مادر


6 آبان : امروز از مدرسه صهبا زنک زدن بهم و گفتن کتابهامو بیارم برای فروش روز دانش آموز دخترکم
دخترکم امروز برش نمد رو خونه آوردی تا جلسه بعدی کارگاه جامدادی نمدیت رو بدوزی
فدات بشم که گفتی وقتی اسم امام حسینو میشنوم میخواد گریه م بگیره
دخترکم باید باهم تمرین کنیم دوتایی داد سر هم نزنیم امشب که بعد داد زدنمون تو صحن حرم زیر بارون اومدی دستمو بوسیدی دیوونم کردی

13 آبان : امروز عصر روز دانش آموز در مدرسه حنانه رو با فروش کتابامون بسر بردیم همراه مرتضای وروجک عاشق مدرسه

 امروز که مرتضی از مدرسه حنانه از کتابام کتاب دایره المعارف گرگ ها رو انتخاب کرد تفاوتش با انتخاب دایره العارف دردها و بیماری روحیات دخترو پسر بودنتون رو بهم ثابت کرد

20 آبان : یازدهمین سالگردمون و دخترک ملوسک مامان که سعی در سورپرایزکردن من با کیک و شام بیرون رفتن داشتی دورت بگردم


21 آبان : باسواد شدنت مبارک عروسک مامان


22 آبان : امروز هم اولین جلسه آموزش والدین توی مدرسه گل دخترم و بازدید از عملکرد این مدت مدرسه ش بود

27 آبان : دختر کوچولوی باسوادم کتاب سلام کلاس اولی روشروع کردی به خوندن
دوتایی باهم شروع کردیم هرشب به صورتمون ژل آلوئه ورا میزنیم

30 آبان :  سه تایی باهم رفتیم خرید کتاب برای کارم وکلیی دوتا عشقای من هم کمک کردین تو پیدا کردن کتابا... مرتضی کتابای کلر ژوبرت حنانه هم به دنبال کاردستیا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حنای زندگی می باشد