اردیبهشت 99
۱ اردیبهشت : در کنار خانواده عزیز خونه خاله فایزه تولد ۳۴سالگیمو رو جشن گرفتیم و حنانه دوباره با مامانجون اینا رفتی خونشون
۲ اردیبهشت : پسرک خوشگلم امروز میگم اینترنت لپتاپم قطعه جعبه نجاریتو میاری و میگی من نجارکارم برات درست می کنم
۶ اردیبهشت : دخترک جوجه برگشتی خونه پیشمون و فقط ذوق و شوق مرتضی وصف نشدنی بود
و تا تونستین تا نصفه شب آتیش سوزوندین
۷ اردیبهشت : مثلا دیشب ذوق می کردی من صبح زودتر بیدار میشم صبحانه تونو آماده می کنم ولی از فرط خستگی من و مرتضی بیدار شدیم و تو همچنان خوابی جوجه
۸ اردیبهشت : امروز صبح گل پسر بیدار شدی و حنانه رو ندیدی دوباره فکر کردی رفته و زدی زیر گریه که من حنانه رو دوست دارم :- ))
9 اردیبهشت : این روزا هرروز با اسکای روم با خانم اقدم کلاس آنلاین دارین
۱۵ اردیبهشت : امشب بجای روضه دهم ماه رمضان هرسالمون مامانجون اینارو افطار دعوت کردیم و کلی بهتون خوش گذشت
۱۶ اردیبهشت : پسرک خلاق میگی یادته چقدر به کتاب خاله زهرا خندیدیم بعد رفتی قیچی و کتابتو آوردی تا مثل کتابای پازلی برای خودت قیچیش کنی
22 اردیبهشت : دخترک خوش قلبم دلت برای دوستات تنگ شده و خواب دیدی توی حرم حضرت معصومه داری با همکلاسیت بنت الهدی بدو بدو بازی میکنی بعد که بیدار شدی گفتی خیلی خوب بود کاش هرشب خواب یکیشونو ببینم
23 اردیبهشت : پسرک خوشمزه هرروز انگلیسی میوه ها رو میپرسی و باید مثل حنانه برات کلیپاشو بگذارم تا ببینی امروز میگی انگلیسی آناناس خودش میشه یعنی آنس