پایان بهار
۱۹خرداد: امروز برای اولین بار کنارمبل خودت رو پاهات چندثانیه ایستادی :-* ۲۰خردا :خودت از پله های اتاق مامانی داری میری بالا!!! ۲۳خراد: امروز نیمه شعبان رفتیم تهران و تو برای اولین بار رفتی خونه پدربزرگت در آستانه ده ماهگی(هیچکس از هم جز پذربزرگت نبود)!!! ۲۴خرداد:برای خودت دور خونه میچرخی و با هرچی جلو راهت بیاد بازی میکنی عسل؛ صبح تو آشپزخونه بودم یهو دیدم نیستی! دنبالت اومدم دیدم جلو در راهرو داری بازی میکنی ۲۵خرداد: تازه یاد گرفتی دستت رو میکنی تو لیوان آب، خوشت میاد دستت خیس میشه بعد به من نگاه میکنی و میخندی!:-) ۲۶خرداد:امروز ده ماهه شدی یه تیکه کیک بزرگ برات گذاشتم بعد از کلی تعجب و خندیدن به مرن از این اتفاق هیجان انگیز...