دی 97
۵ دی : بعد ازچندروز دکتر رفتن هردو جیگرا به خاطر ویروس سرفه، امروز مرتضی سرفه هاش قطع نمیشد بردیمش دکتر و گف بستری، بعد چندساعت سرم و بخور، دکتر دیگه گف بازم شب بمونه ماهم وسایلمون رو جمع کردیم که بریم و با حنانه جیگر خدافظی کردیم که بعد شکر خذا بیمارستان جا نداشت، رفتیم دکتر پهلوانی کلی شربت و آمپول داد و گف بهتره و نیاز جدی بستری نداره.
7 دی : دختر جیگرم برای همه برچسب میبری که اگر اول کاراتون بسم الله بگین جایزه برچسب میگیرین
17 دی : خوشگل پسر دسته های همزن برقی تو دستت بود بعد یهو همزن بزرگ دستی رو دوباره پیدا کردی گفتی این باباشونه
25 دی : دختر زیرکم برای اینکه خونه باباجون پیاده شیم و بریم با هزار ترفند میگی راستی یاذت رفت مامانجون گفت که باباجون مریضه باید بریم دیدنش
26 دی : پسر باهوشم برای اینکه کسی پرتقالت رو نخوره میگی نخور برای تو مفید نیست
27 دی : حنای جوجه م اومدی موذن بشی گفتی تکبیره الله