حنانه سادات مامان و باباحنانه سادات مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
سیدمرتضی مامان وباباسیدمرتضی مامان وبابا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
حورا ساداتحورا سادات، تا این لحظه: 3 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

حنای زندگی

آذر97

1397/9/30 12:17
نویسنده : safa
48 بازدید
اشتراک گذاری

 

5 آذر : پسرکوچولی خوشمزه مامان که احساساتو به زبون میاری و وسط گریه میکنی من عصبانی ام

۹ آذر : دختر کوچولوی مامان همچنان دغدغه سرویست اذیتت میکنه و میخوای از مدرسه فرار کنی و من به هر دری میزنم که نجاتت بدم ولی بازم بیفایدست
پسرک خوشمزه من شبهایی کهخیلی خستهمیشی میگذارمت تو تختت و خودت بیهوش میشی

12 آذر : دختر کوچولوی من امروز بهتون گفتم لطفا بزرگ نشین و تو هم طبق معمول گفتی من دوست داشتم نوزاد بمونم که بغلم کنی منم گفتم پس بپر بغلم و کلی تو بغل هم بودیم
جوجه پسرم عاشق جکی و جیل هستی و روزی هزاربار نقشا رو با بابا مرور میکنی 😊))


۱۵ آذر : امروز هم برای بار دوم پسرکم طفل معصومم رو بردین برای اسکن هسته ای و خواهرجون با چشمای نگرانش برات دعا میکرد
۱۶ آذر : دختر نازم با داداشی هرروز کلی بازی میکنین و خدا نکنه نافرمانی کنه اون وقته که صدای داد و بیداد تو و گریه های نمیخوام نمیخوامِ مرتضی بلند میشه
امشبم هردو از خستگی بازی ۷شب بیهوش شدین

17 آذر : جوجه پسر خوشگلم مشغول نخوذ خوردنی یهو کاپشنت جلوی دهنتو میگیره هرکار میکنی نخودو نمیتونی بخوری یهو میگی دهنم کو؟ :-))))
نخودهایی که رو زمین ریخته میگم کثیفه نخورشون میندازیشون تو لولای در :-))

19 آذر : طبق معمول هرروز ظهر، با مرتضی جیگر میریم دم در تا خواهری گل برسه و از سرویس پیاده بشه
داداشی هرروز کلی از دیدن خواهرجون ذوق میکنه امروز ظهر تا سرویس رسید گفتی اومدی خواهری؟؟

23 آذر : دختر کتایخونم که از کتابخونی سیر نمیشی امروز .قتی کتاب امانی مدرسه ت رو برات خوندم به اسم عصبانی نشدن از حدیث نینوا وسط قصه برای اولین بار خیلی جدی گفتی چه کتاب خووووبی!
و چقدر منو از شک و تردید نجات دادی چون اول میگفتی از شیطون روی کتاب خوشم نمیاد

پسر شیریییین میگی خودت آیمیوه بخور من میل ندارم
یا میگم نی رو شکستی میگی چسب یک دوسه بیارم

26 آذر : پسر خوشمزه از خونه عمو خداحافظی میکنی و میایی بیرون میگی با اجازتون
دختر هنرمندم کاردستی جامدادی خرگوشیت رو با کلیییی گل و وسیله تزیین کردی


29 آذر : دورت بگردم پسر باهوشم اسم مامان و بابا رو بلند اعلام میکنی در جواب خواهری
امشب هم بعد جشن میخونی یامهدی عیدت مبارک دشمنت رفته به ملک :-)))
 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حنای زندگی می باشد