اردیبهشت بهاری

2اردیبهشت: تولد مامان توی کافه رو با حضور زیباتون جشن گرفتیم.

۶ اردیبهشت : مرتضی مبخاد حنانه رو صدا بزنه به تقلید از بابا دستشو مسزنه بهم داد میزنه حنانه! با انگشت اشاره میکنه به هدف :))

۹ اردیبهشت : امروز حنای قشنگمو بردیم جشن تولد امام زمان خیلی لذت بردی از برنامه هاشون و آخر کیک تولد امام زمان و بچه سیدا برش زدن و ذوق زده شدی
نوبت مصاحبه هم برای گل دخترم گرفتم برای هفته آینده پیش دبستانی توحید

۱۰ اردیبهشت : امروز با مامان اومدین کلاس در حال کشف طبیعت توی کهک کلی خوش گذروندین
حنای قشنگم کلی گوجه سبز از درخت چید و کیف کرد
مرتضی هم در نوزده ماهگیش کلی قدم زد و چرخید دور باغ
دیگه طوری شدی که باید قاشق شکل هواپیما ببارم سمتت

۱۵ اردیبهشت : دخترک شیرین زبون میگی ماهی بیچاره ضربه تنک شد از ترس که درواقع منظورت زَهره ترک هست 😂

۱۶ اردیبهشت : با باباجون و مامانجون و خاله جون و من و مرتضی رفتیم ثبت نام پیش دبستانی گل دخترم و مصاحبشو انجام داد و کلی بهش خوش گذشت

۱۹ اردیبهشت : بعد از کلاس والدگریم اومدم دنبال دو تا جوجه عشق، به سلیقه خوشگل دخترم کیک برای بابا خریدیم و اومدیم خونه تولد گرفتیم
جوجه مرتضی هم یاد گرفته به دستشویی میگه دسدودو

۲۵ اردیبهشت : عروسک خوش سخن میگی برای تولد باباجون میخوام شعر بخونم بعد میگی به جای اینکه تو تولد موسیقی میذارن من براتون شعر میخونم 😍☺️

۲۸ اردیبهشت : نفس خانوم مامان دیگه همش عاشق آبی شدن و امر میکنن همه وسایلم آبی باشه
صندلی و رختخواب و میز و همه چی

۲۹ اردیبهشت : این روزا خونه مامانجون با شما دوتا جوجه روزه داری میکنم و کلی شلوغ کاری میکنین و دل مامانجون و باباجون رو میبرین

30 اردیبهشت: پسر بلبل زبون دیگه مثل بلبل همه فعل هارو تکرار مییکنی
بشین بدو بیا انداخت افتاد  مامانجون باباجون حیاط اخم

حنای باهوشم برای تشخیص اندازه ملافه های دشک جدیدتون میگی میتونین ملافه رو بندازین رو دشک اگر ازش بیرون یزنه بزرگتره و مال اون نیسا