حنانه سادات مامان و باباحنانه سادات مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره
سیدمرتضی مامان وباباسیدمرتضی مامان وبابا، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
حورا ساداتحورا سادات، تا این لحظه: 3 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

حنای زندگی

شیرین زبونیای جدید و حرف زدنت

  ۱۹مهر:امروز ددر ددر یاد گرفتی وهمش در خونه رو نشون میدی :-) یه کدو تنبل بزرگ رو بلند کردی تا نصف اتاق رو زانوهات با خودت اوردی!! ۲۵مهر: آب رو یاد گرفتی به جای 'به' دیگه درست میگی امروز گشف کردیم به زهرا میگی ده دا :-)) آخه ما فکرمیکردیم میگی ده دو :-)) ۲۶مهر: جیگر ۱۴ماهه شبا از تشنگی تو خواب اب اب میکنی فدات بشم بعد اب میخوری و میخوابی :* هر کلمه ای بگم تکرار میکنی به جوراب میگی جوبا :-)) به کیک میگی کک ۳۰مهر:امروز بلند شدی واستادی رکوع رو هم انجام دادی شکرخدا :-)))  
30 مهر 1393

باز آمد بوی ماه مدرسه و کتاب

  ۱مهر: عاشق اینی بچه مدرسع ای ها که تو تلویزیون نشون میده ببینی :-)) پرتقال نوبر امروز اصلا دوست نداشتی :-) تا صدای اذان رو میشنوی دنبال مهر میگردی بری سجده :-)) می ایستی و دو قدم راه میری ولی میترسی ادامه بدی :-) ۲مهر: با ذوق زیاد روی پاهات وامیستی دوباره میخندی و میوفتی و دوباره بلند میشی :-)) ۴مهر:از دیشب حالت بده تب داشتی دوبار بردیمت دکتر که گفت ویروسه خداروشکر الان خوب شده بر اثر بالا آوردن و شیاف استامینوفن ۶مهر:یاد گرفتی بگی "نه" ! امشب یهو تو رختخواب شروع کردی به چند قدم راه رفتن! کلی ذوق کردیم :-) ۸مهر: الو الو یاد گرفتی بگی :-) ۱۲مهر: این روزا چشم از عکس کعبه تو تلویزیون برنمیداری :-) فکر کنم علاقه...
29 مهر 1393

مهمونی جشن تولد یکسالگیت و پایان تابستون

  ۸شهریور: امشب هم به خوبی و خوشی مهمونی جشن تولد روز دختر تموم شد واقعا با اون لباست مثل فرشته ها شدی و خانوم بودی کل مراسمو ۱۱شهریور:امروز با قاشق خودت بستنی خوردی اخرش هم ظرف بستنی رو سر کشیدی :-))) حتما باید یه قاشق دستت باشه موقع غذاخوردن خودت قاشقو پر کردی و غذاتو خوردی با کمک مامان:-) ۱۴شهریور:علاقه مند شدی موقع چهاردست و پا یه چیزی رو با یه دستت بگیری دنبال خودت بکشونی یه روز عروسک یه روز موهای من! امروزم یه بالشت اندازه خودت :-)) ۱۵شهریور:رو تخت مامان با عروسک زردت غلت میزنی و کله معلق بازی میکنی :-) امشب شب ششمین سالگرد قمری عقدمونه و من و تو تنهاییم :-( ۱۷شهریور:اگر یه چیزی بخوای که بدستت ندیم یهو سرتو میزاری زمین گر...
29 شهريور 1393

تولدت مبارک عروسک مامان

  ۲۶مرداد:چه چیزی می تونه شیرین تر  قشنگ تر و رویایی تر از  تولد یه دختر کوچولو باشه كه یک ساله می شه یک سال پر از خنده و شادی گذشت  یک سال پر از نگرانی های مادرانه و پدرانه گذشت  برای ما باورش سخت است اما شاهزاده کوچولوی ما یک ساله شد ۲۷مرداد: امروز نوبت واکسن یکسالگیت بود که بعد از تموم شدن واکسن یه گریه ملوس کوتاه کردی، با قد ۷۹سانت و وزن ۹کیلوگرم! تقلید صدای خنده و کلاغ پر گفتنت دل همه رو برد  ۲۸مرداد: یاد گرفتی در کابینتای پایینی رو باز کنی بری روش وایستی و وسایلشو بریزی بیرون با بابا رفتیم وسایل مراسم تولدتو خریدیم ۲۹مرداد: در ورودی رو باز و بسته میکنی و به ورودی راهرو علاقه مند شدی:-)...
26 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حنای زندگی می باشد